دیروز رفتیم برای گل پسر پیراهن وشلوار کفش خریدیم وماهی قرمز وپسرک از شادی بالا و پایین می پرید و تو خیابون با ماهی ها حرف میزد از آخرای شب گفت دندونم درد میکنه . خیلی خرابه و سیاهه دندوناش . پارسال یه وقت بردیمش دندانپزشکی یه لحظه ننشست روصندلی حتی دکتر ببینه .... و امسال دیگه کلا نصف دندون نیست!! و با شواهددیشب به عصب رسیده تا خود صبح بیدار بودم. رو پام گذاشتم تکونش دادم شاید حواسش پرت شه. ساعت 2 شب نقاشی کشیدیم. شیاف گذاشتم. بروفن دادم. انگار نه انگار. با همون شیافه یه یک ساعتی فقط خوابید ..... دم دمای صبح میگه مامان روز و شب قاطی شدن پاشو چایی بپز! الان رفته پایین پیش پسر عمهه .بماند که از پایین هم دادو هوارش میومدکه :چرا ک...